یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷ - ۱۷:۵۸
۰ نفر

فرید ذکریا: مدتی است که سیاست خارجی و موضوعات داغ آن در تبلیغات و رقابت‌های انتخاباتی آمریکا کم‌رنگ شده‌است.

شاید دلیل آن این است که موضوعات مهم‌تری مانند رنگ آرایش و لباس‌های کودک خانم سارا پالین توجه همه را به‌خود جلب کرده‌است. اما نکته دیگر این است که تفاوت میان نامزدهای ریاست‌جمهوری هم ملایم‌تر شده‌است.

اختلاف نظر آنها درباره سیاست آمریکا در مقابل عراق اکنون به کمترین حد رسیده و شاید دلیل آن تغییر شرایط در کشور عراق باشد.

دولت عراق اکنون به‌شدت به‌دنبال تعیین جدول زمانی برای خروج نظامیان آمریکایی از این کشور است.هر دو نامزد انتخاباتی عملکرد روسیه در گرجستان را محکوم می‌کنند. هر دو همچنین از نبرد با طالبان در افغانستان و پاکستان هم حمایت می‌کنند.

اما نگاه این دو نامزد انتخاباتی به دنیا متفاوت است. این اختلاف دیدگاه با می‌توان با یک پرسش ساده از آنها دریافت: ما در چه جور دنیایی زندگی می‌کنیم؟

هیچ کدام از این دو نامزد تا‌کنون با چنین پرسشی رو‌به‌رو نشده‌اند و تردید دارم که به صراحت من، به این سؤال پاسخ بدهند. اما من با توجه به نوشته‌ها و سخنرانی‌های آنها درباره پاسخ هر کدامشان حدسی می‌زنم.

جان مک کین پاسخ می‌دهد: ما در دنیای خطرناکی زندگی می‌کنیم. از نگاه او تندروهای اسلام‌گرا چالش بزرگ عصر ما هستند.

جهادی‌ها که توسط بعضی دولت‌ها تامین مالی و لجستیک می‌شوند، تهدید اصلی آمریکا به شمار می‌آیند. مک کین همچنین ظهور چین، روسیه و هند را هم خطرناک می‌داند. روسیه و چین البته خطرات ویژه‌ای هستند.

حمله روسیه به گرجستان برای مک کین، اولین بحران جدی بعد از پایان جنگ سرد است. نقش آمریکا در چنین فضایی، استفاده بیش از حد از زور و قدرت سخت برای مقابله با اهریمن، گسترش آزادی و شکست دشمنان است. در غیر این‌صورت ما در قرن 21 بازنده خواهیم بود.

برداشت اوباما از دنیا خوشبینانه‌تر است. خطرات واقعی است اما چنان فراگیر نیست. اوباما کمتر از تندروی اسلام‌گراها سخن می‌گوید و بیشتر درباره القاعده و گروه‌های نزدیک به آن حرف می‌زند.

او می‌گویند که اکنون در مقایسه با جنگ سرد و زمانی که هزاران موشک هسته‌ای شوروی شهرهای آمریکا را نشانه رفته بود، خطرات پیش رو، کاهش یافته‌است. استدلال اوباما این است که اکثریت دنیای اسلام خواستار توسعه و زندگی بهتر هستند نه درگیری.

نقش آمریکا در چنین دنیایی از نظر اوباما احیای قدرت نظامی، مبارزه با القاعده و گروه‌های مرتبط با آن است. اما این کارها باید در عین آرامش صورت گیرد چرا که در مقابل خطرات، مشکلات و بحران‌های تازه‌ای هم بروز می‌کند.

جنگ عراق برای اوباما نمونه اولیه یک واکنش بیش از حد است که برای آمریکا هزینه‌های زیادی به‌دنبال آورد.

اگر آمریکا بتواند خونسردی خود را حفظ کند و کمک‌هایی را که کشورها به‌دنبال آن هستند ارائه کند، در مسیر توسعه و نوسازی و ایجاد دمکراسی گام برداشته و امنیت خود را هم تامین کرده‌است.

هر دوی این دیدگاه‌های نسبت به دنیا، بخشی از واقعیت را درون خود دارند. اما از نظر من اوباما و دیدگاه او به واقعیت نزدیک‌تر است. اکثر سیاستمداران آمریکایی هم همین نظر را تایید می‌کنند. ما نسبت به گذشته، در دنیای آرام‌تری زندگی می‌کنیم.

مطالعه‌ای که دانشگاه مریلند آمریکا انجام داده نشان می‌دهد، مرگ و میر ناشی از جنگ از هر نوع آن، در 20 سال گذشته کاهش یافته و به پایین‌ترین حد در نیم قرن گذشته رسیده‌است.

مطالعه دیگری که دانشگاه سیمون فریزر انجام داده نشان می‌دهد که خسارت ناشی از تروریسم از 11 سپتامبر 2001 به بعد کاهش یافته‌است. انتخابات‌ها در کشورهای اسلامی از اندونزی با عراق هم نشان می‌دهد که مردم بیشتر به‌دنبال میانه‌روی هستند تا بنیادگرایی.

اما نکته قابل توجه دیگر این است که از جنگ جهانی دوم به بعد، آمریکا بیشتر به‌دنبال این بوده که اشتباهات راهبردی خود را با بزرگ‌نمایی خطرات پوشش دهد.

در دهه 1950، محافظه‌کاران می‌گفتند که دوایت آیزنهاور به‌دنبال مهار کمونیسم است تا عقب نشاندن آن. به همین دلیل او را سرزنش می‌کردند.

وحشت روانی از کمونیسم به رویش مک‌کارتیسم در داخل و حمایت از بعضی رژیم‌ها در خارج دامن زد. کندی، نیکسون را با این شعار کنار زد که میان توان موشکی آمریکا و شوروی شکاف خطرناکی وجود دارد.

این در حالی بود که در آن زمان آمریکا 20 هزار موشک داشت و شوروی کمتر از 2 هزار. در دهه 1970 گفته شد که شوروی از نظر نظامی در حال پیشی گرفتن از آمریکاست.

اما واقعیت آن بود که درست در زمانی که نومحافظه‌کاران دنیا را متقاعد می‌کردند که اتحاد شوروی در حال فتح جهان است، این کشور در آستانه فروپاشی بود.

از بعد از پایان جنگ سرد، هشدارهای مشابهی از سوی آمریکایی‌ها شنیده می‌شود. در دهه 1990، کمیته مطالعاتی به نام کمیته کوکس، اعلام کرد که چین در حال ساختن توان نظامی برابر با آمریکاست.

در این گزارش به آمار و ارقامی اشاره شده‌بود که خیلی زود عدم‌صحت آن مشخص شد. بعد ماجرای صدام حسین پیش آمد و توصیفات عجیبی که از او ارائه می‌شد. گفته شد که او آنی‌ترین تهدید برای آمریکاست.

در حقیقت بزرگترین مشکلی که ما در عراق با آن رو‌به‌رو بودیم، ضعف این کشور و ناکارآمدی آن بود. حرف‌های تکراری درباره خطرات آنی و تهدیدهای مرگ‌بار، ذهن و روح مردم آمریکا را تسخیر کرده‌است.

این حرف‌های سیاست‌خارجی آمریکا را هم به انحراف برده‌‌ و هزینه‌های زیادی برای خود این کشور و دنیا به بار آورده‌است.

نیوزویک - 13 سپتامبر 2008
ترجمه: نیلوفر قدیری

کد خبر 63354

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز